مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی بپا کنم که گیسوانت را یک به یک شعری باید و ستایشی دیگران معشوق را مایملک خویش میپندارند اما من تنها میخواهم تماشایت کنم قلب من آستانۀ گیسوانت را، یک به یک میشناسد آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم میکنی فراموشم مکن! و به خاطر آور که عاشقت هستم مگذار در این دنیای تاریک بی تو گم شوم موهای تو این سوگواران سرگردان بافته راه را نشانم خواهند داد به شرط آنکه، دریغشان مکنی… "پابلو نرودا" پابلو نرودا، زاده ی 12 جون 1904 و در آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست
عقرب زلف کجت با قمر قرینه
در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند
گیسوانت ,یک ,پابلو ,کنم ,مجالی ,نرودا ,پابلو نرودا ,یک به ,به یک ,مجالی نیست ,جشنی بپا
درباره این سایت