محل تبلیغات شما
در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یكی زشب گرفتگان چراغ بر نمی كند كسی به كوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ كز شبی چنین سپیده سر نمی زند دل خراب من دگر خراب تر نمی شود كه خنجر غمت از این خراب تر نمی زند گذر گهی است پر ستم كه اندرو به غیر غم یكی صلای آشنا به رهگذر نمی زند چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست

عقرب زلف کجت با قمر قرینه

در این سرای بی كسی كسی به در نمی زند

نمی ,زند ,كسی ,خراب ,بی ,سرای ,نمی زند ,كسی به ,در این ,تر نمی ,از این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها